سفر مشهد و روز دختر
سلام به دختر ناز و خانوم طلای خودم بالاخره امام رضا علیه السلام طلبیدن و ما راهی مشهد شدیم. سر راه رفتیم نیشابور یه سری به خاله بابایی زدیم . شب جمعه رو اونجا موندیم وصبح جمعه رفتیم سمت مشهد. از لحظه ای که رسیدیم ، شما و داداشی فقط میگفتین بریم حرم ، بریم حرم. چند بار هم بغض کردین و نزدیک بود اشکاتون سرازیر بشه. شنبه صبح ساعت هفت و نیم بیدارتون کردم . با ذوق بیدار شدین ، آماده شدیم و رفتیم حرم. من که واقعا دل توی دلم نبود. حس میکردم دارم پرواز میکنم. شما ها هم همین بود حال و روزتون. خلاصه یه زیارت کردیم و برگشتیم. دوشنبه هم مجدد رفتیم حرم . این بار صحن گوهرشاد نشستیم. وااااای که واقعا قطعه ای از بهشته سه شنبه...